آمار مطالب

کل مطالب : 31
کل نظرات : 2

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 2

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 1
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 5
بازدید سال : 48
بازدید کلی : 16441

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دل نوشته ها و آدرس koga.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 5
بازدید کل : 16441
تعداد مطالب : 31
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : حباب
تاریخ : دو شنبه 29 تير 1398
نظرات
تعداد بازدید از این مطلب: 240
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


نویسنده : حباب
تاریخ : سه شنبه 15 فروردين 1396
نظرات

چشم هایم به نگاهش گره خورد. 

وقتی که می گذاشتمش مهد کودک و گریه های معنی دارش را تاب می آوردم. چه می کردم. باید سرکارم حاضر می شدم. نگاه ملتمسانه اش آزارم می داد.

مردی شده بود برای خودش. تنها یک سوال ذهنم را می آزارَد! او که آنقدر مرا دوست داشت و دوری از من برایش سخت بود، چطور حالا که بازنشست شده ام و می توانم ساعت ها کنارش باشم، اینجا در سرای سالمندان رهایم می کند؟؟؟

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 78
برچسب‌ها: نگاه ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : حباب
تاریخ : دو شنبه 21 دی 1394
نظرات

سعدی می گوید: به یاد دارم در زمان کودکی، شب ها با پدرم بیدار می ماندم و عبادت می کردم. یک شب در کنار پدرم قرآن می خواندم. عده ای اطراف ما خوابیده بودند. به پدرم گفتم: چرا هیچ کسی از این ها برنمی خیزد تا دو رکعت نماز بخواند؟ آنان چنان خوابیده اند که گویی مرده اند. پدرم گفت: پسر جان تو نیز اگر بخوابی و بیدار نشوی بهتر از آن است که از کسی عیب جویی کنی.

تعداد بازدید از این مطلب: 123
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : حباب
تاریخ : دو شنبه 21 دی 1394
نظرات
تعداد بازدید از این مطلب: 113
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : حباب
تاریخ : پنج شنبه 17 دی 1394
نظرات

فرهنگ غنی ما هرگز ترور نخواهد شد.

دلهای سرشار از مهر ما جادوانه است...

ما همه رویین تنیم، تفنگنت را برادر.

مگر می شود از ایرانی جماعت غیرتش را بگیری،

دشمن، اگر گمانت ترساندن ایرانی با نقاب و تفنگ و ذهن بیمارت است، پس  در این خیال بسوزان خویشتن خویش را......

تعداد بازدید از این مطلب: 124
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : حباب
تاریخ : یک شنبه 13 دی 1394
نظرات

کنار بخاری باشی، همنشین کسانی که دوستشون داری، یا تنها باشی توی دیوارهای کاغذی که برای خودت ساختی؟ 

کدوم بهتره. گرمای سیگار که تنهاییت رو روشن میکنه یا گرمای عشق، که دارنده هاش می فهمنش.

دوست داری بچه ات آرزوش داشتن یه بابای خوب باشه، خوردن یه آبنبات قیچی کنار بابا یا مردن بابا؟

دوست داری رفیق کسی بشی که دنیا اگه تنهات بزاره باکت نیست اگه اون همراهت باشه، 

یا رفیق دودی بشی که هرکس وناکس از راه برسه آدم حسابت نکنه؟

دوست داری غیرتت رو به حراج بزاری و زنت صورتش رو با سیلی سرخ کنه و تو اونی بشی که معنی اشکهای او و بچه ات رو نفهمی؟

پس بردار اون نقاب کریه نمی تونم رو.

برو مرد باش، جونت رو واسه پاک شدن بزار، مثل اونآیی که جون دادن وطنشون پاک بمونه. آفرین،آفرین.پاشو یاعلی.نزار زن و بچه ات با چشم گریون بدترین آرزوشون رو واسه نداشتنت بکنن.

 

تعداد بازدید از این مطلب: 332
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : حباب
تاریخ : چهار شنبه 14 آذر 1394
نظرات

پدر، مادر، لحظه ای درنگ. می خواهم پینه ی دستتان را مرهم بی احساسی دنیای امروزم کنم. زبری دلنشین دست های گرمتان، تسکین سردی هراسناک افکار بیمار من است.

دوست دارم با هم چای بنوشیم، آیا فرصت دارم؟

تعداد بازدید از این مطلب: 259
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


نویسنده : حباب
تاریخ : پنج شنبه 5 آذر 1394
نظرات

مادرها همیشه نگرانند.

و این ما هستیم که با بی توجهی آنها را  

از پا در می آوریم...

تعداد بازدید از این مطلب: 84
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


نویسنده : حباب
تاریخ : شنبه 16 آبان 1394
نظرات

هرچه باداباد.

من دروغ بلد نیستم.

حتی اگه به خواسته های معقولم نرسملبخند

تعداد بازدید از این مطلب: 150
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


نویسنده : حباب
تاریخ : دو شنبه 11 آبان 1394
نظرات

خیالم راحته، وقتی اینجایی،

گوشه ی دلم....

 

تعداد بازدید از این مطلب: 216
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

به وبلاگ من خوش آمدید


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود